هنوز خوب نیستم.دو روزه بستری شدم.هنوز وضعیتم ثابت نشده و دز قرصم تنظیم نیستراستی سرکارگر و زنش که گفتن میان ملاقاتم نیومدنچقد بده آدمو برای کار بخوان.
فردا نباید برم بوفهساندویچ سفارش ندادمراستی اتفاق عجیب اینکه صندوقدار شیفت صبح که من باهاش مشکل داشتم و ازش بدم میومد زنگ زد و حالم رو پرسید!
من چیکار کنم؟چه کاری ازم بر میاد؟ به نظر میرسه هر لحظه در حال از دست دادن زندگیم هستمپول.سلامتیکارخوشبختی.افکار.
و آیندههر لحظه نابود میشن و هر لحظه از خاکستر آرزوهام ققنوس جدیدی بدنیا میادچقدر می ترسم.چقدر تنهایی احساس غریبیهمی خوام برم خونهمی خوام برگردم به زندگی
ماهی چشماتو ببندچون داری وارد یه موج بزرگ میشیفکر کن که این یه سرسره آبیه.ازش لذت ببر تا به دریا برسی
درباره این سایت