نگین -همکارم رفتحالا تنها شدم سر کار
بابا آخه این اگه منو بگیر بود توی این 7ماهی که اینجام میگرفتتم
مامان میگه دیگه سرکار نرو بریم روستا زندگی کنیمخونه بابابزرگ مرحومگفت اینجوری پول پیش رو ذخیره می کنیم و میریم مرغ و خروس پرورش می دیم و کاملا ارگانیک عمل می کنیم تا وقتی تو خوب بشی
چه خوب دیگه کار نکنماوف از مامان این پیشنهاد بعید بود
الان بلدم شیر موز،فول میکس،وافل و ووو درست کنم.
مامان می گه خاله می گه پنجشنبه بریم تهران.گفتم اخر هفته مرخصی نمی دنمعضلی شده.
درباره این سایت